تصمیم‌سازی | Decision Making

لغات و اصطلاحات تصمیم سازی – بخش 2

تصمیم,تصمیم گیری,تصمیم سازی,اصطلاحات تصمیم گیری,اصطلاحات تصمیم سازی,لغات تصمیم گیری,لغات تصمیم سازی,لغات و اصطلاحات تصمیم گیری,لغات و اصطلاحات تصمیم سازی,واژه نامه تصمیم گیری,واژه نامه تصمیم سازی,دانش تصمیم,علم تصمیم,

Analysis: تجزیه و تحلیل. جدا کردن یا شکستن اجزای مورد نیاز برای ارزش گذاری جایگزین ها به طوری که بتوان برای هر جزء تخمین زد و اثرات آنها را ترکیب کرد. Analytical decision process: فرآیند تصمیم گیری

لغات و اصطلاحات تصمیم سازی – بخش 2

لغات و اصطلاحات تصمیم سازی – بخش 2 137

Analysis: تجزیه و تحلیل. جدا کردن یا شکستن اجزای مورد نیاز برای ارزش گذاری جایگزین ها به طوری که بتوان برای هر جزء تخمین زد و اثرات آنها را ترکیب کرد.



Analytical decision process: فرآیند تصمیم گیری تحلیلی. فرآیندی که طی آن یک ذینفع غالب می تواند به عنوان تصمیم گیرنده پس از گذراندن مراحلی به کشف احتمالات، دسترسی به گزینه های جایگزین، پرسیدن سؤالاتی مانند "چه می شود" و تفکر برای یادگیری اقدام کند.



Analytical Components of Decision Making: مولفه های تحلیلی تصمیم گیری
رویه تصمیم گیری که در این واژه نامه توضیح داده شده است به تصمیم گیرندگان کمک می کند تا با ابهام، عدم اطمینان و تعارض در تصمیم های دشوار و عوامل رفتاری که مانع و گمراه کننده تصمیم گیرندگان می شوند، کنار بیایند.
برای معرفی کارایی آن، باید بدانیم که این روش به منظور تصمیم گیری در سه نوع موقعیت طراحی شده است:
- ذینفع غالب یا تصمیم گیرنده واحد
- ذینفعان متعدد و شناخته شده
- ذینفعان متعدد با اهداف متضاد و احتمال قوی مشارکت گروه های ذینفع ناشناخته
فرآیندهای تصمیم گیری تحلیلی، گروهی و ترکیبی برای سه موقعیت، شامل مراحل و مراحل ضروری در هر فرآیند، فرموله شده است.
به خوانندگان توصیه می‌شود تا باز هم تطبیق‌های بیشتری را انجام دهند و از میان مراحل پیشنهادی فرآیند، آن‌هایی را انتخاب کنند که با ارزیابی تصمیم‌گیری ضروری به نظر می‌رسند.



Analytical Problem Solving: حل تحلیلی مسئله. این رویکردی است به تعارضات ریشه‌دار یا حل‌ناپذیر که افراد با دیدگاه های متفاوت را گرد هم می‌آورد تا نیازهای اساسی انسان را که باعث تعارض آن ها می‌شود، تجزیه و تحلیل کنند و سپس به آن ها کمک می‌کند تا با یکدیگر همکاری کنند تا راه‌حل هایی برای تأمین نیازهای لازم ایجاد کنند.



Analyze: تجزیه و تحلیل: تقسیم یک موضوع یا مسئله به اجزای سازنده و مطالعه آن قسمت ها برای به دست آوردن درک بهتر از کل موضوع یا مسئله.



Anchor effect: اثر لنگر. همان عدم انجام تنظیمات پس از برآورد اولیه نادرست است. این مقاومت زمانی بیشتر است که تخمین اولیه بسیار زیاد یا بسیار کم باشد.



Approximate equivalent: معادل تقریبی. به اندازه کافی نزدیک به یک چیز به نحوی که جایگزینی آن مفید باشد.



Arbitrary Assumption: فرض دلخواه. تخصیص ارزش یا احتمال، بدون اشاره به واقع گرایی آن. به عنوان مثال، برای راحتی تحلیل.



Arena: عرصه. زمینه‌ای که در آن تصمیمی گرفته می‌شود. چنین زمینه ای معمولاً شامل اطلاعات پیش‌زمینه و انگیزه‌ای است که مشخصه یک تصمیم است. عرصه‌ها زمینه‌هایی را شناسایی می‌کنند که توسط تصمیم‌گیرندگان فرض می‌شوند. این زمینه ها شاید یک تصمیم را به مناسب‌ترین شکل تنظیم کنند.



Assessment Updating: به روز رسانی ارزیابی. استفاده از قضیه بیز برای تجدید نظر در یک احتمال، بر اساس شواهد جدید. به عنوان مثال، به روز رسانی بیزی قبل از به دست آوردن احتمالات پسین.

تصمیم سازی